جدول جو
جدول جو

معنی گشاده سلاح - جستجوی لغت در جدول جو

گشاده سلاح
(گُ دَ / دِ سِ)
سلاح را رها کرده. اسلحه از تن بازکرده:
سوی شاه ترکان نهادند سر
گشاده سلاح و گسسته کمر.
فردوسی.
گشاده سلیح و گسسته کمر
تنش جای دیگر، دگر جای سر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
گشاده سلاح
گشاده زینه آنکه سلاح از تن بیرون کرده
تصویری از گشاده سلاح
تصویر گشاده سلاح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گشاده سلاحی
تصویر گشاده سلاحی
حالت و کیفیت گشاده سلاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده سلیح
تصویر گشاده سلیح
گشاد زینه آنکه سلاح از تن بیرون کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده سلیحی
تصویر گشاده سلیحی
حالت و کیفیت گشاده سلاح
فرهنگ لغت هوشیار